sarbazkhooneh

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اربعین» ثبت شده است

کربلا
مقصد عاشقان است
و مبدأ دیوانگان!

FreeIraniansoldiers

پ.ن:: انشاءالله به حسین برسید!
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۲۲
سرباز

با عرض تسلیت شهادت حضرت معصومه(س) و احترام به حضرتش، تقدیم به امام رئوف(ع)!


از خودم بی خود شدم تا از شما یاری بخواهم
من که دارم شد نداری از تو که داری بخواهم
مثل دعبل یا فرزدق از تو اشعاری بخواهم
از شما مانند عبدالله انصاری بخواهم

خوش به حال هر کسی که عاشق کوی شما شد
عاشق خلق شما خوی شما روی شما شد

تا حرم با دیده ای بارانی و گریان میایم
شهر باران ها؟! نه آقا از دل طوفان میایم
خسته از بی عفتی ها هستم و نالان میایم
من بدم اما تو میدانی که با خوبان میایم

غصه های عالم از من پیشت آقا دور میشد
هر چه حاجت با خودم آورده ام مقدور میشد

من غلام خانه ات هستم قلم جارو به دستم
می شود  جاری به دفتر ضامن آهو به دستم
خوب کاری داده ای ـ یار کمان ابرو!ـ به دستم
تا مریضم می  دهی از لطف خود دارو به دستم

دست خالی آمدم با دست خالی برنگشتم
یا اگر آشفته با آشفته حالی برنگشتم

گریه ام میگیرد آن وقتی که میخواهم به مشهد...
می شوم مثل کبوتر تا که می آیم به مشهد...
«دارم عادت میکنم این سالها کم کم به مشهد
هم به قم دلبستگی بسیار دارم هم به مشهد»*

غصه هایم را خبر داری شما از صحن جامع
موقع رفتن شروع گریه ها از صحن جامع

طبق هر سالم شما را از خدا میخواستم که...
گریه در گریه خدا را از شما را میخواستم که..
از شما پایان خوب قصه را میخواستم که...
در غدیر دیگر از تو کربلا میخواستم که...

غصه های دوریت امسال اما فرق دارد
بوی سیبی در حرم پیچیده اینجا فرق دارد...


شهادت امام خوبی ها

1391

haram hazrat masoume.jpg


پ.ن*:: همه ی ما وامدار بزرگترهاییم. باتشکر از احمد علوی عزیز!

پ.ن:: شامه ام خوب بوی سیب را درک کرده بود! که امسال اربعین، خوش به حالمان شد!

۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۳۴
سرباز

از کربلا خیلی چیزها نوشتم اما همه قابل بیان نبود. عمومیش این شد.


در مسسیر بازگشتیم. هنوز چیزی نگذشته از دوریت تب کردم.

در اتوبوسی که از زمان حسن البکر تا حالا هر بار که از تو  دور میشده مثل من تب کرده.

درست عین خودم. بعدها فهمیدم که عفونت تنفسی هم داشته؛ از دود اگزوزش معلوم بود!

از صدای «دودسرفه»های اگزوزش مشخص بود باید جای بنزین، سایمبیکورت بزند.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۴۵
سرباز
داده ای تکیه به شمشیرت و ارزانی تو،
غم تلخیست که با سنگ به مهمانی تو...

نی به نی میروی و سینه ی من می سوزد
مانده ام با غم جانسوز نیستانی تو

دیده بودم که کسی قصد تقرب میکرد
که زند سنگ به آیینه ی پیشانی تو

بوسه میداد پیمبر که مبادا روزی
بخورد چوب به روی لب نورانی تو

خیزران تا به ابد آیه ی خون میخواند
از غم انگیزترین «لهجه ی قرآنی» تو

شامیان در دلشان بغض علی را دارند
و تویی کشته ی شک ها به مسلمانی تو

کاش باشیم و ببینیم که شمشیر علی
شعله ور آمده با لحن رجزخوانی تو!


پ.ن:: ترجیحاً از کربلا چیزی نمیگویم! اینطوری سنگین ترم...
۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۱:۴۵
سرباز

هرگز فکر اینجایش را نکرده بودم.

کارم را به جایی کشانده ای که هر روزم یکسال شده!

آه، آه، آه، چقدر نزدیکی!

وچقدر دورم!

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۲ ، ۰۱:۵۷
سرباز