sarbazkhooneh

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اقتصاد» ثبت شده است

برنج کیلویی هشت هزار و خورده ای بالا.
شکر کیلویی چار هزار و خورده ای پایین.
روغن قیمت ندارد... . «دست نزنید! گران است!!!.»
با خودم فکر میکردم با این وضع قیمت ها، دیگر کسی نمیتواند نان را به نرخ روز بخورد؛ امّا بعضی ها ثابت کردند که میشود... .
خیلی ها ثابت کردند که میشود برای خوردن لقمه نانی شرف را کرایه داد، آبرو را کرایه داد و یا...ـ ذهنم گیر کرده.ـ
أصلاً دست دلم نمیچرخد که چرت و پرت بنویسم...
باید جور دیگر دید...
باید جور دیگر گفت...
با خودم فکر میکردم با این وضع قیمت ها، دیگر کسی نیست که به قیمت ها توجهی نکند و...
خیلی ها ثابت کردند هنوز هم هستند؛
خیلی ها ثابت کردند برای رو کم کردن هم که شده باید از خانه گذشت؛ از مغازه هم از ماشین هم از تمیزی شهر هم از جان و تن و مال هم، و از وقت هم.
البته نامردیست اگر نگویم که این روزها خیلی ها هم نان به نرخ روز میخورند!
خیلی ها هم به فکر بعد انتخابات نیستند و ستون پل ها و «دیوار(های)بی در» و جدول خیابان ها و تابلوهای راهنمایی و کف پیاده رو را هم بی نصیب از تبلیغات نمیگذارند...
عیبی ندارد!
زحمت آنها را هم میگذاریم به گردن شهرداری که بعداً تمیزشان کند؛ دُنگ رنگ کردن مجدد هم به پای همین مردم...
بازهم از جیب پر برکت همین مردم...
مردمی که دشمن کمر بسته به انکارش...
مردمی که بعضیا میگویند:« شور انتخاب ندارد...»
مردمی که بعضیا به شعور آن توهین میکنند...
مردمی که بی سر و صدا، آرامش قبل از طوفان 24 خرداد خود را طی میکند...
ــ در کل روزهای جالبیست اوّلین روزهای آرامش!


شهر گردی

::
پ.ن:: « خورده ای بالا و  خورده ای پایین» از جمله کلمات نقضیست که پدر عزیزم استفاده میکند... معنایش را وقتی میفهمید که خورده ای را پانصد تومان فرض کنید! از همینجا جا دارد ضمن تشکر از ایشان دستشان را به بوسه ای مهمان کنم...
پ.ن:: مانده ام دهان بعضیا چطور میچرخد که چرت و پرت بگویند...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۴
سرباز